رمان The Great Gatsby از زبان نویسندهای جوانی به نام «نیک» روایت میشود که برای پیشرفت کاری از شمال آمریکا به شهر پرجمعیت و مدرن نیویورک مهاجرت کرده و در همسایگی مردی زندگی میکند که هر شب مهمانیهای باشکوهی در عمارتش برگزار میکند. راوی جوان که در بدو ورود از مهمانیهای اعیانی شبانه همسایه مرموز و ثروتمندش تعجب میکند، سعی بر این دارد تا از او فاصله بگیرد چرا که از زرق و برقهای زندگی صاحبخانه خوشش نمیآید. در مورد ثروت و حتی خود «گتسبی» شایعات زیادی وجود دارد. مثلا شایعه است که گتسبی از خانواده بسیار فقیری بود که عاشق «دِیزی» میشود. «گتسبی» هنگامیکه یک سرباز بود از دختر جوان دور میشود اما بعد خبر ازدواج او را میشنود. با این حال گتسبی عاشق میماند و همیشه در انتظار «دیزی» است. در یک صبح زیبای آفتابی، «نیک» با دریافت دعوتنامهای از «گتسبی» نظرش عوض میشود و او هم رفته رفته به یکی از مهمانان صاحب عمارت تبدیل میشود. اندکی بعد، مرد جوان نسبت به هویت و داستان این مهمانیهای مجلل کنجکاو میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که «گتسبی بزرگ» از برگزاری آنها هدفی دارد و آن هدف نیز جلب توجه معشوقه قدیمیاش است. بنا به درخواست صاحبخانه، «نیک» برنامهای تدارک میبیند تا «دیزی» که زنی متاهل است، با «گتسبی» ملاقات کند.
معرفی کوتاه
1 / 1